آخرین تنها

رو سنگ قبرم بنویس تنهاترین تنها منم

 

 

 

 

        

  دوباره سیب بچین حوا...

 

من خسته ام

 

 بگذار...

 

 بگذار از این جا هم بیرونمان کنند...

 

 بگذار بیرونمان کنند...

پیچک

+ نوشته شده در پنج شنبه 5 خرداد 1398برچسب:,ساعت 12:13 قبل از ظهر توسط آخرین تنها |

برگرد

تو كه مردونه از پيشم نرفتي

بيا و مرد ميدون باش و

برگرد...

لباسام در حد فصل بهاره

به فكر اين زمستون باش و

برگرد...

پیچک

+ نوشته شده در چهار شنبه 9 مرداد 1392برچسب:,ساعت 5:45 بعد از ظهر توسط آخرین تنها |

هييييس

 

هييييييس...

يكم آروم تر.بزار بخوابه راحت...

چيزي نگو.ميخوام فقط صداي ساعت واسش لالايي بخونه...

شايد يادش بياره

چه روزايي كه بودم دنبالش پياده...

فقط له شد غرورم

هه به كسي نگو...

با من چيكار كردي.اينكه چيزي نبود...

وقتي فهميدم دور و ورت بودنم اضافه هس...

گفتي نباشي ميميرم.حالا زنده اي چرا پس؟؟؟؟؟

پیچک

+ نوشته شده در دو شنبه 7 مرداد 1392برچسب:هييييس,يادش بياره,دنبالش پياده,هه له شد غرورم,,ساعت 10:58 قبل از ظهر توسط آخرین تنها |

نه خودت مي آيي...

خيلي وقت است

كه تمام درها را باز گذاشته ام...

نه خيالت ميرود

نه خودت مي آيي..

پیچک

+ نوشته شده در سه شنبه 20 فروردين 1392برچسب:,ساعت 8:59 قبل از ظهر توسط آخرین تنها |

بيچاره رفتگر

روياهايم را گذاشته ام پشت در

بيچاره رفتگر...

چه بار سنگيني بر دوش دارد امشب...

پیچک

+ نوشته شده در شنبه 17 فروردين 1392برچسب:,ساعت 10:36 قبل از ظهر توسط آخرین تنها |

شايد

واسه تو مثل من...

شايد

توي دنيا فراوونه...

ولي هيشكي شبيه من

مگه قدرتو ميدونه...

پیچک

+ نوشته شده در جمعه 16 فروردين 1392برچسب:مثل من,قدر تو,شاد,دنيا,ساعت 12:22 قبل از ظهر توسط آخرین تنها |

انقدر سرت به زیر بود واسم دست تکون ندادی

انقدر بزرگی کردی که دیدم واسم زیادی

قایق قدیمی بودم دلت دادی به کشتی

از کنار قایق من باگذشت بودی گذشتی

 

 

انقدر حرفامو خوردم...

دلم از دستت پره...

میرموووو...

عاشق میشم...

شاید بهت...

بربخوره

میرمو عاشق میشم

شاید بهت بر بخوره

پیچک

+ نوشته شده در یک شنبه 19 شهريور 1391برچسب:,ساعت 12:25 قبل از ظهر توسط آخرین تنها |

تولدم مبارك

 

چی شد سیگاری شدی؟
 

 
یه شبــ بارون میومــد تنهــا بودمــ
 

 

 
چی شد ترک کردی؟
 

 
یه شب بارون میومد دیگه تنها نبودم
 

 

 
چی شد سیگار رو شروع کردی والکلی شدی؟
 

 
یه شب بارون میومد دوباره تنها شدم
 

 

 
چی شد آوردنت اینجا بستریت کردن؟
 

 
یه شبــــ بارون میومد تنهـــا بودم اونو دیدمـــ
 

 
.
 
.
 

 
.
 
.
 

 
.
 

 
.
 

 
.
 
.
 

 
.
 
.
 

ولی اون دیگه تنها نبودش
 

 

 

 

"تولدت مبارک" چه حرف خنده داری

چه فایده داره وقتی تو گل برام نیاری

عجب شبیه امشب، داره می سوزه چشمام

دورم شلوغه اما انگاری خیلی تنهام

واسه چی زنده باشم جشن چیو بگیرم

من امشبو نمیخوام دلم می خواد بمیرم

تولدم مبارک نیست دلم گرفته غمگینم

هوای خونه دلگیره تورو اینجا نمی بینم

تولدم مبارک نیست شکسته قلب داغونم

تو نیستی و من از دوریت خودم رو مرده میدونم

 

هیچکی خبر نداره چقدر هواتو کردم

چقدر دلم میخواد تو باشی "دورت بگردم"

هیچکی خبر نداره دارم به زور می خندم

نمیدونن چرا من چشمامو هی می بندم

چشمامو من می بندم تا منتظر بشینم

شاید تو این سیاهی بازم تورو ببینم

تولدم مبارک نیست دلم گرفته غمگینم

هوای خونه دلگیره تورو اینجا نمی بینم

تولدم مبارک نیست شکسته قلب داغونم

تو نیستی و من از دوریت خودم رو مرده میدونم

 

 

 

 

نه باورم نميشه كه تو منو از ياد ببري

تولدم شد بي وفا از تو نيومد خبري

خدا

به من بگو چرا ، خوشی به من نیومده

-----

يه چار ديواري سوت و كور

يه خونه ي غرق سكوت

امشب تولد منه

شمعاي رفتن تو

فوووووت

...

..

.

پیچک

+ نوشته شده در یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:,ساعت 11:15 قبل از ظهر توسط آخرین تنها |

خيلي سخت بود...

 

خيلي سخت بود كه با **بغض** نوشتم

 

و با **خنده** خواندي...

 

خودت بگو:

تنـهــآیـے هـآیــمـــ را بـ ـآ کِــه قسـمــت کُـنـــمـــ

وَقـتــے هَـمــه وجـودمـــ تُــ ــو را مے خــوآهـ ـد!

پیچک

+ نوشته شده در سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:سخت,بغض,خنده,تنهايي,همه وجودم,ساعت 12:22 قبل از ظهر توسط آخرین تنها |

دلت با من نيست...

 

وقتي دلت با من نيست...

 

بودنت

 

مشكلي را حل نمي كند...

پیچک

+ نوشته شده در شنبه 7 مرداد 1391برچسب:دلت با من نيست,بودنت,مشكل,نبودنت,عذاب ميكشم,بهانه,ساعت 3:37 بعد از ظهر توسط آخرین تنها |

مي رسد روز بي من

 

امروزبرای دیدنم زیر پایت را نگاه میکنی...

 


آسوده باش!!



میرسد روزی که به یادم



نگاهت فقط به سوی آسمانهاست...

پیچک

+ نوشته شده در شنبه 7 مرداد 1391برچسب:زير پايت,نگاهت,آسوده باش,آشمان,ساعت 3:32 بعد از ظهر توسط آخرین تنها |