آخرین تنها

رو سنگ قبرم بنویس تنهاترین تنها منم

سپندارمذگان یه تنها

امروز سپندارمذگان روز عشق ایران

امروز روز عاشقان هست مثل ولنتاین ولی امروز مخصوص عاشقان ایرانی هستش.اونایی که عاشقن کارشون راحته یه هدیه میخرن و بس ولی اونایی که دل شکسته و تنهان همیشه تو فکر اینن حتما کسی که یه روزی عاشقشون بودن الان با یکی دیگه امروز جشن گرفته اره خوب فک میکنی چون

این روزگار و رسمشه...

عشق حادثه نبود تو راه پر خطر

تنهایی یعنی عشق مدام شده هدر

قدرش بدون

اما اینو بدون لااقل دو نفر هست که تورو دوس داره یکیش خدا و یکیش منم

سپندارمذگان مبارک

پیچک

+ نوشته شده در جمعه 29 بهمن 1389برچسب:,ساعت 7:38 بعد از ظهر توسط آخرین تنها |

تیر آخرو رها کن تو بزن به سینه ی من

اگه تنها موندم ولی بازم سربلندم

دلمو به با تو بودن دیگه این بار نمی بندم

ولی انگار که رسیده نوبت جدایی من

نمی خوام دیگه بمونه بعد تو جون توی این تن

دیگه بعد از تو نمونده یه بهونه واسه خنده

بعد تو قلبم شکست و دل به هیچ کس نمی بنده

تک ستاره ی دل من گفته بودم که تو هستی

ولی بازم تو دوباره ، زدی و قلبم رو شکستی

تو که از ماتم و غصه زندگیمو پس گرفتی

، پس چرا من غریبه رو رها کردی و رفتی؟

یادگاری که نذاشتی تو به جز حسرت رفتن

 تیر آخرو رها کن تو بزن به سینه ی من.

 

پیچک

+ نوشته شده در جمعه 29 بهمن 1389برچسب:,ساعت 7:22 بعد از ظهر توسط آخرین تنها |

چینی نازک تنهایی من

به سراغ من اگر می آیید،
پشت هیچستانم.

پشت هیچستان جایی است.

پشت هیچستان رگ های هوا ،
پر قاصد هاییست که خبر می آرند،
از گل واشده ی دورترین بوته ی خاک .

روی شنها هم نقشهای سم اسبان سواران ظریفی است
که صبح،به سر تپه ی معراج شقایق رفتم

پشت هیچستان ، چتر خواهش باز است:
تا نسیم عطشی در بن برگی بدود،
زنگ باران به صدا می آید.

آدم اینجا تنهاست
و در این تنهایی، سایه ی نارونی تا ابدیت  جاریست.

به سراغ من اگر می آیید،
نرم و آهسته بیایید

مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من.

پیچک

+ نوشته شده در جمعه 29 بهمن 1389برچسب:,ساعت 5:59 بعد از ظهر توسط آخرین تنها |

آی آدمها!

آی آدمها

 

آی آدمها، که در ساحل نشسته شاد و خندانید،

یک نفر در آب دارد می سپارد جان

یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند

روی این دریای تند و تیره و سنگین که می دانید،

آن زمان که مست هستند

از خیال دست یابیدن به دشمن،

آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید

که گرفتستید دست ناتوان را

تا توانایی بهتر را پدید آرید،

آن زمان که تنگ می بندید

بر کمرهاتان کمربند...

در چه هنگامی بگویم؟

یک نفر در آب دارد می کند بیهوده جان، قربان.

آی آدمها که در ساحل بساط دلگشا دارید،

نان به سفره جامه تان بر تن،

یک نفر در آب می خواهد شما را

موج سنگین را به دست خسته می کوبد،

باز می دارد دهان با چشم از وحشت دریده

سایه هاتان را ز راه دور دیده،

آب را بلعیده در گود کبود و هر زمان بی تابی اش افزون.

می کند زین آب ها بیرون

گاه سر، گه پا، آی آدمها!

او ز راه مرگ این کهنه جهان را باز می پاید،

می زند فریاد و اُمید کمک دارد.

آی آدمها که روی ساحل آرام در کار تماشایید!

موج می کوبد به روی ساحل خاموش؛

پخش می گردد چنان مستی بجای اُفتاده. بس مدهوش

می رود، نعره زنان این بانگ باز از دور می آید،

آی آدمها!

و صدای باد هر دم دلگزاتر؛

در صدای باد بانگ او رها تر،

از میان آبهای دور و نزدیک

باز در گوش این نداها،

آی آدمها!

 نیما یوشیج 27 آذر 1320

پیچک

+ نوشته شده در جمعه 29 بهمن 1389برچسب:,ساعت 5:56 بعد از ظهر توسط آخرین تنها |

ولنتاین پیشاپیش.............

فردا ولنتاین حتما خیلیاتون میخواین به کسی که دوسشون دارین تبریک بگین هدیه بدین

منم ولنتاین پیشاپیش به همه

حتی دل شکسته ها

حتی اونایی که فک میکنن تنهان

تبریک میگم

هدیه ام به شما یه ارزو هستش اونم اینه که

از خدا میخوام همیشه شاد باشین

 


Be Mine Vallentine

I Am Sending You This , Vallentine Wish With Hungs And Kisses

Too Cause Ther A Place Here In My Neae That's Made Only For You

Happy Vallentine Days . . .

 

پیچک

+ نوشته شده در یک شنبه 24 بهمن 1389برچسب:,ساعت 4:49 بعد از ظهر توسط آخرین تنها |