آخرین تنها

رو سنگ قبرم بنویس تنهاترین تنها منم

يادته.فك نكنم

يادته................

يادته..................

يادته...................

اون موقع ها صداي گريه هام شده بود لالايي ستاره ها.....

اما نه من خوابم مي برد نه ستاره ها......

صداي بي تفاوتت تنها صدايي بود كه ميتونست آرومم كنه....

مي بيني كار روزگار رو...

حالا تو مثل ديروز مني و منم مثل ديروز تو...

ولي تو واسه درد گريه هات هيچ راهي نداري...

سخته نه...

سخته غرق دوس داشتن شدن...

ديگه خسته شدم...

خسته شدم از خاطره هايي هر ثانيه باهام بودن...

خسته شدم از دستهايي كه هر شب رو به دعا بودن...

تمومش ميكنم...

خط ميزنم ياد تورو كه واسه فرداهام نمونن...

خوب ميدونم خيلي نزديكه روزي كه صدات واسه گريه هام تا اوج آسمون بره....

بي صدا و بي تفاوت تو به من زل ميزني

ارزومه كه مثل من يه روزي جون بكني

ميدونم كه روزگارم ديگه طاقتش تمومه

هرچي آوردي به روزم هميشه يادم مي مونه

ميام يه روز ميبينم كه داري با گريه ميگي بهم دوسم داري

ولي افسوس كه ديگه دير شده و ديگه  هيچي تو دل من نداري

 

يادته اون همه بي قراري هام...

يادته اون همه گريه زاري هام...

حالا وقتش رسيده تا بدوني...

ديگه هيچ وقت به سراغت نميام...

مطمئن باش

 

پیچک

+ نوشته شده در پنج شنبه 17 شهريور 1390برچسب:,ساعت 10:39 بعد از ظهر توسط آخرین تنها |